راهبردهای توسعهای متفاوت و گاه متضادی در ایرانِ پس از انقلاب اسلامی طراحی و اجرا شدهاست که پیامدهای فراوانی در جامعه ایجاد کردند. عکسالعملها و استدلالهای زیادی در مقابل این راهبردها شکل گرفت که برخی از استدلالهای مخالف، نفوذ بیشتری یافتند و راهبردهای توسعه را به حاشیه راندند. هدف اصلی مقاله عبارت است از تشریح عکس العمل ها و استدلال های مخالف با راهبردهای اجرا شده پس از انقلاب اسلامی. به عبارتی در این مقاله تلاش شده است استدلالها، طرحها و شگردهای مخالفین راهبردهای توسعه پس از انقلاب اسلامی (تعدیل ساختاری، جامعه مدنی) تحلیل شوند. در این مقاله بر اساس نظریه آلبرت هیرشمن: خطابه ارتجاع: انحراف، بیهودگی، مخاطره و با روش تحلیلی – اسنادی، شگردها و استدلالهای مخالفین راهبردهای توسعه واکاوی شدهاند. یافتهها نشان میدهد استدلالِ بیهودگی بیش از سایر استدلالها راهبرد تعدیل ساختاری را به حاشیه راند، استدلال مخاطره، بانفوذترین استدلالی بود که سرانجام راهبرد جامعه مدنی را به انزوا کشاند.